سبک طرز در شعر فارسی
جمله راه های درک درست اصطلاحات ادبی، بررسی این مفاهیم در آثار شاعران و نویسندگان است. تأمل در نظریههای ادبی نشان میدهد، در این عرصه به اندیشة آفرینندگان آثار کمتر توجه شده یا بهتر است بگوییم به دیدگاههای آنان اصلا نپرداختهاند. گویا منشأ چنین تفکری ناتوان شمردن شاعران و خالقان آثار ادبی از درک نظریه های ادبی بوده است.
با جستجو و تفحص در آثار منظوم زبان فارسی، به نظر میرسد کهنترین اصطلاح برای اشاره به سبک، واژۀ طرز بوده است. در کشاف اصطلاحات الفنون در تعریف طرز آمده است: «در اصطلاح بلغا مقصدی را گویند از مقاصد نظم که به صفتی از اوصاف نظم مخصوص گردانیده باشند و این را طریق نیز گویند» (کشاف، ذیل طرز) چنانکه ملاحظه میشود در این تعریف ضمن اینکه طرز را مختصّ نظم دانسته، ویژگی خاصی از طرز ارائه نکرده است که با توجّه بدان، بتوان به شناختی از طرز نائل شد؛ نکتۀ در خور توجهی که صاحب کشاف در ادامۀ این مبحث بدان اشاره کرده است تقسیم بندی طرزها به نُه گروه است: «جملۀ طرزها نُه طرز باشند: اول حکیمانه و آن طرز حکیم سنایی است، مشکل و مشتمل بر مواعظ و تشبیه و امثال و معرفت سلوک و متعلقات آن. دوم طبعانه، و آن طرز خاقانی است و تعریف آن غلو در مشکلات نظم: تشبیهات بدیع و تحمیلات لطیف و تصویرات غریب. سوم فاضلانه، و آن طرز انوری است؛ مشتمل بر الفاظ معتبر به استغراق و بلاغت و ابداع علوی. چهارم مترسلانه، و آن طرز ظهیر فاریابی است و عبارت است از تصرفات در ایهام ذوالمعنیین و تشبیهات نو. پنجم محققانه، و آن طرز عبدالواسع جبلی است و تعریف آن ملایمت و جزالت است در ایراد مطابقات و مشابهات. ششم ندیمانه و آن طرز فردوسی و نظامی است، مشتمل بر بیان قصص و حکایات و تواریخ و فصاحت معانی بدیع و تشبیهات عجیب. هفتم عاشقانه و آن طرز سعدی است و آن حاوی ملایمت و ذوق است. هشتم خسروانه و آن طرز حضرت امیر خسرو دهلوی است و آن جامع جمیع لطائف نظم و محتوی تمام کمالات سخن است. نهم باحفصانه و آن کلامی است مشتمل بر الفاظی که آنها را در استعمال مهجور داشتهاند و گفتهاند اگر زبان پختۀ فارسی را از الفاظ عربی چاشنی دهند، اگر گوارا بود مترسّلانه خوانند و اگر ناگوار آید، باحفصانه خوانند» (همان، ذیل طرز) آنچه در این تقسیم بندی در خور تأمّل است، توجه به سبک شخصی میباشد؛ از سوی دیگر، آثار برخی افراد به عنوان شاخصۀ سبکی پذیرفته شده که در آثار شاعران مورد بحث نیز به این موضوع توجه گردیده است؛ نکتۀ دیگر اینکه هر چند در این تقسیم بندی به زبان یا سطوح بیرون آن توجه کرده، عمدةً اساس طبقهبندی طرزها بر مبنای محتوای آنهاست؛ به عبارت دیگر به زبان که اساس مبحث سبک شناسی را تشکیل میدهد، توجّه نشده است؛ از فحوای کلام صاحب کشاف بر میآید وی توجه ویژهای به طرز امیر خسرو دهلوی دارد، به گونهای که گویا دیگر شاعران در برابر او آنچنان سرآمد نیستند، به نظر میرسد این امر به خاطر هموطن بودن امیر خسرو با تهانوی است. از سوی دیگر معیار تقسیم بندی وی، گفتههای شاعران دیگر از این افراد بعنوان شاعران صاحب طرز است. مع الوصف طرز، نخستین اصطلاحی است که به سبک اشارت دارد و گویا در متون منظوم، صایغ هروی از شاعران قرن پنجم اوّلیّن کسی است که این اصطلاح را به کار برده است؛ وی در قصیدهای که به سبک یکی از قصائد قطران تبریزی2سروده، ضمن تضمین مصراعی از قصیدۀ مذکور، اذعان مینماید این شعر را به سبک قطران سروده است:
بر آن طرز آمد این شعرم که استاد سخن گوید
الا یا پردۀ تاری به پیش چشمۀ روشن
(مدبری،529:1370)
عشق گفت ای انوری دانی چه منیوش این سخن
شاعری سودا مپز رو ساحری کن ساحری
لیکن ار انصاف خواهی هیچ حاجت نیستت
تا طریق فرخی گوئی و طرز عنصری
(انوری،460:1372)
مسعود سعد نه سوی تو شاعریست فحل
کاندر سخنش گنج روان یافت هر که جست
بر طرز عنصری رود و خصم عنصریست
کاندر قصیده هاش زند طعنه های چست
(خاقانی،831:1374)
محمود بشیری و احمد رضایی - تحلیل و بررسی مفاهیم سبک در شعر شاعران پارسی گوی تا اوایل قرن نهم